اصول اعتقادی تشیع (1)
اصل اول – توحید شیعه معتقد است هر انسان عاقلی باید آفریدگار خود رابشناسد و به یگانگی اوایمان داشته باشد ، و بداند آفرینش و روزی و مرگ و زندگی ، همه مستقلا بدست اوست ، بلکه جز او « موثر مستقلی » در جهان هستی نیست ( لاموثرفی الوجود الا الله ). روشن است که این معنی با قبول « قانون علیت عمومی » هیچگونه منافاتی ندارد ، زیرا علل طبیعی یا ماوراء طبیعی در تاثیر خود مدیون ذات ، پاک خداوند هستند ، و هرچه دارند از ناحیه او دارند ، نه تنها در حدوث و آغاز وجود خود محتاج خدا می باشند بلکه در عالم بقاء و تمام دوران وجود خود چنین احتیاج و نیازی را دارند ، بنابر این موثر مستقل و متکی بذات خود در جهان هستی تنها « خدا » است وبقیه موجودات جهان در تاثیر خود وابسته بوجود او هستند. بنابراین اگر کسی آفرینش و روذی ومرگ و حیات را بدست غیر خدا بداند کافر و مشرک و خارج از زمره مسلمانان محسوب خواهد شد . البته توحید از نظر شیعه درجات مختلفی دارد مانند : توحید ذات ، توحید صفات ، توحید افعال توحید عبادت و توحید اطاعت . منظور از « توحید ذات » اینست که خداوند هیچگونه شبیه و شریک ومثل و مانندی ندارد ، وذات مقدس او بسیط از جمیع جهات است و اجزاء وجود ندارد. منظور از « توحید صفات » اینست که تمام صفات کمالیه او همه بازگشت بذات او می کنند و عین ذات او هستند . مقصود از « توحید افعال » اینست که موثرحقیقی درسراسر جهان تنها خدا است و هر موجودی هر اثر و خاصیتی که دارد همه از ناحیه او و باذن و فرمان اوست مقصود از« توحید عبادت » اینست که هیچکس شایسته پرستش و بندگی جز خدا نیست و پرستش و عبادت تنها برای ذات اوست و بس. و اگر کسی غیر خدا را پرستش کند یا برای او شریکی در عبادت قرار دهد ، چنین کسی نیز کافر و خارج از صفوت مسلمین می باشد. مراد از « توحید اطاعت » اینست که اطاعت و فرمان برداری مخصوص خدا است و اگر اطاعت پیامبران و امامان لازم است از این نظر می باشد که اطاعت آنها در حقیقت اطاعت خدا است ، زیرا آنها مبلغ احکام خدا هستند ، و حافظ دین خدا می باشند و نزدیک ترین افراد به خدا هستند . اصل دوم – عدل دومین رکن ایمان از نظر « شیعه امامیه » اعتقاد به « عدالت » خداست ، یعنی خداوند نسبت به هیچکس ظلم و ستم نمی کند ، و کاری را که عقل سالم آن را زشت و قبیح و ناپسند می شمارد انجام نمی دهد. شیعه این موضوع را یکی از اصول عقائد مذهبی می داند و بطور مستقل از آن بحث می کند ، در حالی که مساله « عدالت » در واقع یکی از صفات خدا است، و می بایست در بحث توحید و صفات خدا مطرح شود، و جزئی از جزئیات آن بحث می باشد ولی یک نکته موجب شده که شیعه آن را بعنوان یک اصل مستقل بپذیرد و آن اینکه : اشاعره ، یعنی «پیروان ابوالحسن اشعری که طائفه بزرگی از اهل تسنن را تشکیل می دهند » معتقدند که عقل ما مطلقا در هیچ مورد قادر به درگ خوب و بد « حسن و قبح » نیست و درانی مساله تنها باید از قوانین آسمانی الهام بگیریم . آنچه را شرع خوب معرفی کرده خوب وآنچه را بد معرفی کرده بد بداینم ، و به عبارت دیگر اصلا خوب و بدی در واقع جز آنچه شرع بگوید وجود ندارد! حتی اگر خداوند افراد نیکوکار و با ایمان را برای همیشه در دوزخ نگاهدارد و افراد بدکار و بی ایمان را به بهشت بفرستد ، باز کار ناپسند وقبیحی انجام نداده است ، زیرا همه چیز و همه کس « ملک » او هستند و او هرگونه بخواهد در ملک خود تصرف می کند و احدی حق چون و چرا ندارد ( لایسئل عما یفعل و عم یسئلون ) آنها معتقدند ما هیچ وظیفه عقلی نداریم ، و هیچ چیز بحکم عقل بر ما واجب نیست ، بلکه تمام وظائف را باید شرع تعیین کند ، حتی لزوم شناسائی خدا و لزوم درباره مدعی نبوت و معجزات او ، اینگونه مسائل هم باید از طریق شرع ثابت شود ، زیرا عقل قادر باثبات هیچ حکمی از احکام نیست . جواب اینها اینست : در حالی که اگر بخواهیم اینگونه مسائل را هم از طریق حکم شرع ثابت کنیم گرفتار « دور» و تناقض عجیبی می شویم ، چه اینکه قبل از آنکه ما خدا یا پیامبر را بشناسیم بر ما لازم است بدنبال تحقیق درباره شناسائی خدا و پیغمبر برویم ؟ اکنون این سوال پیش می آید که بچه دلیل لازم است ما دنبال « تحقیق » برویم ؟ آیا این الزام می تواند بحکم شرع باشد ، شرعی که هنوز پایه های آن ( توحید و نبوت ) ثابت نشده است ؟ پس می بایست پیش از آنکه خدا و پیغمبر را بشناسیم شرع ( یعنی خدا وپیغمبر ) را شناخته باشیم! بنابر این تردیدی باقی نمی ماند که اینگونه مسائل باید بفرمان عقل باشد ، و عقل بصورت یک حاکم معزول نیست ! در برابر این عقیده ، عدلیه ( « شیعه » و جمعی از اهل تسنن که پیروان « واصل بن عطا » هستند و بنام « معتزله » شناخته می شوند ) معتقدند حاکم مطلق در اینگونه مسائل تنها عقل است و شرع هیچ نقشی – جز ارشاد وراهنمائی بحکم عقل و تاکید آن – نداشته و نمی تواند داشته باشد. و همچنین عقل و خرد « حسن و قبح » بسیاری از اشیاء را مستقلا درک می کند ، عقل می گوید محال است خداوند کار قبیح انجام دهد ، زیرا او « حکیم » است و انجام کار قبیح و ناپسند بر خلاف « حکمت » می باشد . عقل و خرد می گوید مجازات افراد نیکوکارظلم است و ظلم قبیح است بنابراین هرگز خدواند چنین کاری نمی کند . باین ترتیب صفت « عدل » را برای خدا اثبات کرده و آنرا مستقلا مورد بحث قرار داده و با مساله صفات خدا نیامیخته اند تا امتیاز خود را از : ( اشاعره ) روشن می سازد. اصل سوم – نبوت پیامبر کیست و راه شناخت او چیست ؟ پیامبر انسانی است که بدون دخالت انسان دیگر ، استعداد آن را دارد که به توسط وحی و ارتباط با مبدا هستی و علم بی پایان او ، مامور تبلیغ و رساندن احکام الهی باشد . که راه شناخت پیامبران واقعی از مدعیان دروغین آن عبارت از سه چیز است : اعجاز و قدرت بر کارهایی که از توانایی نوع بشر بیرون است جمع آوری قرائن و شواهد ، از قبیل مطالعه و بررسی سوابق زندگی آنها قبل از بعثت ؛ از نظر اخلاقی ، روانی ، رفتار اجتماعی و تحقیق در محتوای دعوت آنها از نگاه انطباق با موازین عقلی ، مبانی منطقی و باز دهی مثبت و زیبنده دستورات آنها در اجتماع و افرادی که در تحت تعالیم آنها پرورش یافته اند و .... بشارت و وعده پیامبر قبلی که نبوت او با دلائل قطعی ثابت شده است . پیامبران بر دو دست ه اند : غیر اولوالعزم ، یعنی پیامبرانی که محیط تبلیغی آنها محدود و دارای کتاب و دین جدید نیستند . اولوالعزم ، یعنی پیامبرانی که دارای دین ، آئین جدید و کتاب آسمانی بوده و حوزه تبلیغی آنها گسترده است ، این دسته از پنج شخصیت عظیم الشان تشکیل شده و هر کدام در یک مقطع خاص تاریخی مامور به هدایت جامعه بشری و رسانیدن فرامین الهی به مردم ، از شرق تا غرب جهان بوده اند . آن بزرگواران عبارت هستند از : حضرت ابراهیم (ع) 2- حضرت نوح (ع) 3- حضرت موسی (ع) 4- حضرت عیسی (ع) 5- حضرت محمد (ع) ورشته نبوت با وجود مقدس پیامبر اسلام (ص) پایان یافته و او آخرین پیامبر الهی است . تعلیمات جامع اسلام از نظر بینش دینی و قوانین اجتماعی به طوری تنظیم شده که قدرت رفع نیازهای جامع بشری را در هر عصر و زمانی دارد ، وبعنوان قانون ، شریعت نهایی و رسالت ابدی ، ادیان دیگر را نسخ و اجازه پیروی از آنها را نمی دهد. « هر کسی غیر اسلام دینی را بپذیرد ، پذیرفته نیست و در آخرت از زیانکاران است . در اینجا چه شایسته و بجاست که شعائی پرفروغ و روحانی به این نوشته داده وگزارش مختصری از زندگانی طلایه دار نیگ بختی انسانیت را در این بخش منعکس نماییم : نام گرامیش محمد (ص) به معنی ستوده و پسندیده است ، پدر بزرگوار او عبدالله و مادر با فضیلتش آمنه بنت وهب می باشد . زاد روز با عظمت این ممتازترین پدیده آفرینش و چشمه فیض و رحمت ، سحر گاهان روز جمعه هفدهم ربیع الاول سال عام الفیل در مکه معظمه است ، دربیست وهفتم رجب سال 610 میلادی در سن چهل سالگی از جانب خدای متعال به رسالت بر انگیخته شد . جبرئیل این فرشته وحی بر او نازل گشته و اولین پیام پروردگار را که پنج آیه اول سوره علق بود ، به حضرتش ابلاغ کرد ، بسم الله الرحمن الرحیم ، اقرا باسم ربک الذی خلق ، خلق الانسان من علق ، اقرا و ربک الاکرم الذی علم بالقلم ، علم الانسان ما لم یعلم . یعنی بخوان بنام پروردگارت که آفرید انسان را از خون بسته ، بخوان پروردگارت را که کریم ترین است . آنکه آموخت نوشتن به قلم را . آموخت انسان را آنچه نمی دانست . تبلیغ و رساندن فرمان الهی به مردم ، بر حسب مقتضیات روز و شدت مخالفت دشمنان بت پرست و ناهنجار قریش ، بدون شتاب زدگی آغاز و تا مدت سه سال به طور سری و مخفیانه صورت می گرفت ، تا سر انجام دستور تبلیغ به بستگان نزدیک او رسید . و بدین وسیله مرز دعوت مخفیانه شکسته شد ، سپس فرمان دعوت عمومی ، تبلیغ آشکار و همگانی صادر گردید : ... آنچه را دستور داری ابلاغ کن و از مشرکین روی گردان ما تو را از شر دشمنان استهزاء گر حفظ می نماییم . پیامبر گرامی برای رساندن پیغام و پیام الهی در خیابانها و مراکز عمومی شهر مکه آغاز به تبلیغ نمود و با کلمات زیبای « قولوا لا اله الا الله تخلجوا » ندای توحید سرداد ، و مورد استهزاء و اذیت فراوان آنان قرار گرفت تا جایی که فرمود : « هیچ پیامبری به مانند من آزار ندید .» اتفاق نظر و آراء مفسران و تاریخ نویسان این است که نخستین راد مردی که در اولین مرحله دعوت پیامبر اکرم (ص) را پذیرفت حضرت علی بن ابیطالب (ع) و از گروه زنان ، همسر با وفا و عالیقدر پیامبر (ص) خدیجه کبری (س) بود . سپس گروه کمی دعوت آسمانی او را به جان و دل پذیرفتند و بازجر ، شکنجه ، محاصره اقتصادی و فشار اجتماعی مشرکین مکه مواجه گردیدند . در سال سیزدهم بعثت ، مشرکین مکه تصمیم به از بین بردن پیامبر گرفته و فشار به حد رسید که حضرتش شبانه از مکه به مدینه هجرت فرمود ، و این شب تاریک سرآغاز تاریخ روشن مسلمانان گردید ، که تمامی ، پیش آمد ها را به همین سال هجری تاریخ گذاری نمودند. درمدینه اندک اندک شمار مسلمانان افزون گردید ، حکومت اسلامی تشکیل شد ، قدرت ، شوکت ، عظمت این مکتب روز به روز آشکارتر می شد ، تا اینکه تمام تمدنهای جهان ، تحت الشعاع تمدن و برنامه های عالی اسلام قرار گرفت . قرآن مجید که حاوی دستورات الهی و کلیات زندگی انسان است در طی 23 سال تدریجا نازل گشت که حدود دوازده سال و نیم آن ، از زمان هایی که در این فاصله نازل گردید « مکی » نام دارد و از آغاز هجرت تا زمان ارتحال آن بزرگوار ، درمدینه و اطراف آن نازل شده ، این بخش از آیات «مدنی» نام یافته است . آیات این کتاب آسمانی اندک اندک و به مناسبتهای مختلف بر آن حضرت نازل و در مدت 23 سال تکمیل شد وبه دستور پیامبر و با نظارت دقیق آن حضرت به همین صورت امروزی ، قرآن جمع آوری گردید. شیعه معتقد است قرآن مجید که امروز در دست مسلمانهاس همان کتابی است که بعنوان اعجاز و تعالیم حقایق اسلام بر پیامبر نازل شده و کوچکترین کم و زیاد و تحریف وتغییری در آن راه نیافته ، این سخنی است که مورد اجماع واتفاق همه بزرگان شیعه می باشد ، محققان شیعه مانند : مرحوم شیخ صدوق در کتاب عقاید خود و شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی و امین الاسلام طبرسی وامثال آنها از بزرگان و دانشمندان شیعه همگی اتفاق دارند که هیچگونه تغییری در قرآن مجید روی نداده . بزرگان و دانشمندان اهل سنت هم بر این عقیده هستند . ولی در میان شیعه و سنی بعضی افراد ساده ذهنی که به چگونگی جمع آوری قرآن مجید ، و وضع آن در زمان پیامبر (ص) ، و طبقات حفاظ و قاریان قرآن واقف نبوده اند باستناد بعضی از روایات مجعول که آثار جعل از آن کاملا نمایان است معتقد به تحریف قرآن شده اند ( البته تحریف بمعنی کم شدن نه بمعنی زیاد کردن ، زیرا احدی از مسلمین این احتمال را درباره قرآن نداده است که چیزی بر آن افزوده شده باشد بلکه همگی معتقدند که آنچه امروز در دست ماست همه آیاتی است ک بر پیامبر اکرم (ص) نازل گردیده است ) (بنا به گفته آیه الله العظمی مکارم شیرازی در شرح کتاب ارزشمندی « اصل الشیعه و اصولها » تالیف فقید سعید آیه الله شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء) یک مطالعه اجمالی درباره چگونگی جمع و تدوین آیات قرآن و کیفیت نوشتن آیات بوسیله « کاتبان وحی» و سپس حفظ و قرائت بوسیله غالب مسلمانان بطلان این عقیده خرافی را روشن می سازد. و کسانیکه مایل به توضیح بیشتر در این زمینه هستند می توانند به کتاب « البیان فی تفسیر القران » تالیف آیه الله العظمی مرحوم خوئی ، یا کتاب فارسی « برهان روشن » مراجعه نمایند . تا واقعیت برای شان روشن گردد. ادامه دارد... گردآورنده:محمدحسین قاسمی شیری پی نوشت قرآن کریم کشف المراد آشنایی با علوم اسلامی ملل و نحل آیة الله سبحانی توحید شیخ صدوق عقاید استدلالی ربانی گلپایگانی