آشنایی با اسماعیلیه
آیا امام صادق(ع) در ابتدا اسماعیل را جانشین قرارداده بودند و بعد از فوت ایشان امام موسی کاظم(ع) را جانشین قرار دادند؟ در این رابطه هیچ سند درستی وجود ندارد که امام قبل از امام موسی (ع) کس دیگری را به امامت و جانشینی تعیین کرده باشد. اگر این حرف درست باشد باید گفت که امام حسین(ع) نیز می باسد اول حضرت علی اکبر را معرفی می کرد و بعد از شهادت او امام سجاد(ع) را. این مطلب هم ناگفته نماند مگر تعیین امام توسط امام قبلی صورت می پذریفته ؟ که امام بخواهد کسی را مشخص و بعد کس دیگری را تعیین کند. به این مطلب توجه داشته باشید که امامان (ع) توسط خداوند مشخص و در احادیث پیامبر اکرم(ص) نامشان آمده است. و اهل بیت (ع) آنها را معرفی می کردند. برای روشن شدن چگونگی ایجاد فرقه اسماعیلیه به نحوه شکل گیری آن اشاره می کنیم : اسماعیلیه: یکی از فرق منشعب شده از شیعه امامیه، فرقه اسماعیلیه است که در حدود قرن دوم هجری از امامیه جدا شد و دارای عقایدی متفاوت از عقاید امامیه می باشد، از آنجائیکه انشعاب این فرقه بر سر امامت اسماعیل بن جعفر ـ علیه السلام ـ بوده لذا در دوره های بعد، ملل و نحل نویسان، مانند حسن بن موسی نوبختی نام اسماعیلیان را بر آنها نهادند. البته طی گذر زمان و به مناسبتهای مختلف بنامهای دیگری نیز نامیده شده اند از جمله، مبارکیه، خطّابیه، باطنیه، تعلیمیه، سبعیّه، حشیشیه، ملاحده و قرامطه.(شهرستانی، ملل و نحل، بیروت، دارالمعرفة، چاپ چهارم، 1415، ج1، ص196-228 چگونگی شکل گیری و بوجود آمدن اسماعیلیه به جانشینی امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ بر می گردد، از آنجا که امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ دارای چندین فرزند پسر بود و بزرگترینشان اسماعیل بوده و در زمان حیات مورد محبّت امام بود، عده ای از شیعیان گمان می کردند که او بعد از پدرش به امامت خواهد رسید.) مفید، الارشاد، قم، موسسه آلالبیت لاحیاء التراث، چاپ اول، 1413ه ق، ج2، ص209). اما خود اسماعیلیه در این مورد معتقدند که امامت اسماعیل طبق نص صریح امام صادق ـ علیه السلام ـ بوده، چون که اسماعیل ارشد فرزندان امام بوده است.( نوبختی، فرق الشیعه، ترجمه: محمد جواد مشکور، چاپخانه کتابچی، چاپ نخست 1325 شمسی، ص36 . لذا با وجود اینکه اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت، عده ای از قبول فوت اسماعیل ابا کردند و گفتند که امام صادق تقیّه می کند و اسماعیل نمرده و غایب شده و او همان مهدی است و این گروه به اسماعیلیه خاصه معروفند، در مقابل این گروه عده ای مرگ اسماعیل باور کردند و معتقد شدند که امامت بعد از اسماعیل به پسرش محمد رسیده و لذا محمد بن اسماعیل را امام هفتم تلقی کرده و آخرین امام نامیدند. این گروه به اسماعیلیه عامه معروفند و سبعیه هم گفته می شود. (عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ترجمه محمد جواد مشکور، انتشارات اشرافی، چاپ سوم، 1358، ص34. و لذا این دو گروه بعد از شهادت امام صادق ـ علیه السلام ـ منکر امامت امام موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ شده و از امامیه جدا شدند، چون معتقد بودند که امامت از برادر به برادر نمی رسد مگر در مورد امام حسن و امام حسین -علیهما السلام- و غیر از این دو امام همواره امامت از پدر به پسر رسیده و از آنجا که به امامت اسماعیل معتقد بودند، گفتند: که بعد از مرگ اسماعیل، محمد بن اسماعیل امام است. این گروه به رهبری فردی بنام مبارک که غلام اسماعیل بود، فعالیت خود را آغاز می کنند و لذا به مبارکیه هم ملقب شده اند.( مشکور، محمد جواد، موسوعه فرق اسلامی، بیروت، مجمع بحوث اسلامی، چاپ اول، 1415ه، ص103، نوبختی، ص39 . گروهی از شیعیان هم که در کوفه زندگی می کردند و دور «ابی الخطاب محمد بن ابی زینب اسدی اجدع» جمع شده بودند و بعداً به معتقدین به امامت پسر اسماعیل متصل شدند، البته ابی الخطاب فردی غالی بود که در مورد امام صادق ـ علیه السلام ـ غلّو کرده و به الوهیت آن حضرت معتقد بود و لذا از طرف امام لعن و طرد شده بود، به این خاطر ابی الخطاب خود را پیامبر و فرستاده امام صادق ـ علیه السلام ـ معرفی می کرد، لذا این گروه هم به خطابیه معروفند که بعدها با مبارکیه یک گروه شدند.( نوبختی، پیشین، صفحه 39. البته خود اسماعیلیه ابو «الخطاب» را بعنوان مؤسس فرقه اسماعیلی معرفی می کنند و مقام او را نسبت به امام اسماعیلی مثل مقام سلمان فارسی می دانند و «میمون القداح» که از اتباع ابو الخطاب است، راه او را ادامه داد.(بغدادی، عبدالقاهر، پیشین، ص34)، و دعوت اسماعیلی را که در خفا بوده رهبری کرد. به خاطر وضع خفقانی که عباسیان نسبت به علویان بوجود آورده بودند و همچنین نسبت به ائمه که در زمان منصور عباسی نسبت به امام صادق ـ علیه السلام ـ چندین سال عمر خویش را در زندان سپری کردند، این عدم ارتباط مستمر بین شیعیان و ائمه هم موجب شد که عده ای سست ایمان و سود جو، دنبال مقاصد خویش باشند و با جدایی گروهی از شیعیان وضع را مناسب دیده، فعالیت خود را در قالب مبارزه با عباسیان شروع کنند. که ابی الخطاب هم از این گونه افراد است. که علیه عباسیان دست به اقدام می زند ولی کشته می شود. و لذا باقی پیروان او از این پس به شام رفته و در شهر «سلمیه» سکونت می گزینند که نزدیک «حمص» بود و از ترس حکام و مأموران عباسی تظاهر به تجارت می نمودند و در عین حال دعاة خود را به اطراف و شهرهای اسلامی می فرستادند و مردم را به نزدیک شدن ظهور مهدی از نسل اسماعیل بشارت می دادند. یکی از این دعاة میمون القداح می باشد که از اهالی خوزستان هستند و به شغل (چشم پزشکی آن زمان) مشغول بود و لذا به قداح مشهور است، که بعد از موت ابی الخطاب قیم و مربی محمد بن اسماعیل می شود و به او مذهب باطنی تلقین می کند (مشکور، محمد جوادة پیشین، ص104. بعد از «میمون القداح» فرزندش عبدالله و سپس دیگر رهبران فکری و سیاسی دعوت اسماعیلیه را که البته در خفا بود و به گفته خودشان دوره ستر بود رهبری کردند. زندگی مخفیانه و مرگ محمد بن اسماعیل، زمینه گسترش و پیشرفت دعوت را بیشتر فراهم ساخته است و از این پس داعیان اسماعیلی در ایران، سوریه و شمال آفریقا به صورتی گسترده و مخفیانه به دعوت پرداختند. از دعاة اسماعیلی که در «سلمیه» شام بود، مردی بود بنام حمدان اشعث ملقب به قرمط به خاطر کوتاهی قد و پاهایش، این شخص داعی کوفه و اطراف می شود در اواخر قرن سوم هجری اتباع حمدان موفق می شوند در بحرین و نواحی آن به مرکزیت احساء حکومت تشکیل دهند. و به این خاطر در تاریخ اهمیت پیدا می کنند (مشکور، پیشین، ص415 و نوبختی، پیشین، ص40. اسماعیلیه بواسطه نفوذی که در میان مردم عادی و ستم دیده داشتند و با توجه به دعوت مخفی که حدود یکصد سال ادامه دادند، موفق شدند پیروانی جذب کنند و برای این منظور اغلب در مناطق دور دست چون یمن و شمال افریقا و ماوراءالنهر که از مرکز خلافت دور بود و خطرات کمی تهدید می کرد فعالیت خود را بیشتر می کردند، در این راستا یکی از دعاة بنام عبیدالله المهدی در شمال آفریقا وقتی وضعیت مناسب برای اهداف خود می بیند امامت خویش را علنی می کند. و با استفاده از دوری منطقه با کمک ابوعبدالله شیعی یکی از داعیان دیگر موفق می شود قبایل بربر را جذب خود کند و از آنها بیعت بگیرد و خود را بعنوان مهدی معرفی می کرده و با این اقدام تمام شدن دوره ستر را اعلام می کند و مرحله ظهور را آغاز می نماید و بعد از مدتی در سال 301 هجری سپاهی به مصر ارسال می کند با تصرف مصر و مناطق دیگر و بعد از مدتی تمام شمال افریقا را تحت سیطره خود در می آورد (مشکور، پیشین، ص105)، و با ورود به مصر خلافت فاطمیان را آغاز می کند، دوره ای که موفقیت اسماعیلیان به اوج می رسد، اسماعیلیه این دوره را اغلب «عصر طلایی» اسماعیلیه وصف کرده اند. جنبش انقلابی و دعوت اسماعیلیان نخستین، سرانجام به تأسیس دولتی منجر شده بود که امام اسماعیلی در رأس آن قرار داشت و طی همین دوره تفکر و ادبیات اسماعیلی به اوج اعتلای خود رسید . (گروه مذاهب اسلامی، اسماعیله (مجموع مقالات)، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول. ص17. بنابر این: اسماعیلیه بعد از شهادت امام صادق بر سر جانشینی آن حضرت با امامیه دچار اختلاف عقیده شده و معتقد به امامت اسماعیل و بعد از او محمد بن اسماعیل شدند و طی سالهای طولانی حدود یک قرن و نیم تلاش و دعوت در نهایت موفق می شوند حکومتی فراگیر تشکیل دهند البته طی این دوره 150 ساله خود فرقه اسماعیلیه دارای چندین انشعاب می شود. گردآورنده:محمدحسین قاسمی شیری پی نوشت 1: المقالات و الفرق، ابی خلف. 2: ملل و نحل، شهرستانی. 3: ارشاد، شیخ مفید. 4: فرق الشیعه ، نوبختی. 5: الفرق بین الفرق، عبدالقادر بغدادی، ترجمه محمد جواد مشکور. 6: موسوعه فرق اسلامی، محمد جواد مشکور.